Monday, December 14, 2009

باز پویه

خانی نیامد و خانی نیز هم نرفت". این شاید گفتار به اختصار این ماههای نانوشته است. اکنون که دوباره به نوشتن دستم کش می اید و با دو سال پیش و خورده ای مقایسه می کنم، می بینم که مهربان بودن از پیشانی ام شسته شده است. نمی دانم که کجا رفته است ولی باشد که دور نباشد. در جایش کمی شفافیت نشسته است، شیرین و دردناک که به ثمن بخس حاصل شد: هشتصد و یک روز انفرادی با اعمال شاقه.

آمدنم به حرمت کلام علیج بود. شرمنده ی تنها گذاشتن اش هستم، رسم رفاقت نبوده و نیست.


خبری نیست، خبر خاصی نیست، "حال تلخینه شیرین شفاهی" در گذران است.

3 comments:

  1. باشد که دور نباشد... همان را که از پیشانی مبارک اندکی شسته شده...
    شفافیت با لطافت همراه می تواند شد

    ReplyDelete