Saturday, April 3, 2010

کاشکی هیچ کدامتان نخوانیدش. کاشکی بخوانید و فراموشش کنید . .باید از اینجا هم کوچ کنم . .

یک بار در همان ایام لیسانس به اصفهان رفتم و حلیم خوردم. حلیم اصفهان با حلیم تهران فرق دارد و من . . .حال نوشتن را ندارم خلاصه اینکه شد: عزیز دلم تهران را که انتخاب می کنی با حلیم هایش انتخاب می کنی . . .

اینجا هم همین است. اینجا که شب است انجا روز است انجا که روز است اینجا شب است و اینجا که وقت کار است انجا اخر هفته هست و همه وقت دارند و اینجا که تو کمی ازاد می شوی انجا همه در حال دویدن اند. 

اینجا برادر جان هایی که به فکر امدنید , بدانید که ملخ نسل ادم را کنده است. حداقل نوع ایرانی اش منقرض شده است. مگر که چه شود دو ماه یک بار یک نیمه ادمکی از دور ببینید. شما قیمت دارید و هر وقت که خریدار خوب پیدا کردید, رفته اید.  ما اینجا همه با هم همین کار را می کنیم یک روز من شما را می فروشم یک روز شما من را. به کباب, نمره, دختر, شوهر, وام, یک دوست مدل بالاتر . .. همه اش می شود. همه اش ممکن است ...

نمی دانم, شاید هم که  به جای مکانه, زمانه اش این گونه است. چرا دروغ؟ این بار که باز گشتم اثری از اثار رفقای جانی قدیم ندیدم. کمال را کمی که ان هم شد ااه بر هوا. مرتض هم که دست ,هر که هیچ, هیچ گدا بدو نرسد. استاد را اما نزدیک دیدم. البت حرمت نگاه داشت و ان گونه که خواستمش بر سر من نکوبید و نگذاشت که ضرب شست اش بچشم تا همان تست معروف خاله سوسکه را انجام دهم . . .  

الا ای انانی که دارید بزرگ می شوید, نشوید. اخر عاقبتتان شاید به مثل ما بشود, فی الحال غوره نیامده مویز شده. حرفی از سر تنهایی تان دیگر بلند نمی شود. تنهایی دیگر نزدیک است, آشنا است  . .. تنهایی را در کاغذ می پیچید و با یک قلپ چایی و یا سایرین و با تحریر ان متالک ها و یا چاووشی دود می کنی می رود . تنهایی ات در بار, رستوران, اسکایپ, فوق فوقش فوق فوقش فوق فوقش در ایران چاره می شود ... این بی کسی است که چاره ندارد, اینجا و انجا هم ندارد. 

نه که بخواهم نامردی کنم, مزه ی ان شله قلمکاری که با حسین و خلج خوردیم, مزه ی پیتزای بوفه در معیت خداوند, مزه ان دسر خوشمزه ی منزل امیدمان همه اش در این شامگاه ۱۰ و پنجاه دقیقه ای شمبه شبی که سگ هم در معیت کسی است همراه من است. این بی کسی به این نیست که کسی هست یا نیست . . این بی کسی تنها به بی کسی است.

دلم برای تمام دوستی هایی که می شد باشد و نشد, دوستی هایی که شد و بعدش نشد, برادری هایی که شد و شکست برادری هایی که نشده شکست, . . . ولش کن چه گفتن دارد لخت شدن در فضای چشم عام. 

صفایی دارد صمد بودن ها . . . . از صنم بودن حالش بیشتر است

به اشتباه کتاب شگرف توللی به دستم افتاده است. توصیه می شود

دل, این همه شیدایی, تن, این همه فرسوده/ صد گام دگر خواهم, از بوده و نابوده
پیمانه ی هستی را نادیده چشیدن به/گر ناب نشاط افزا, گر  درد نپالوده
صد فلسفه گر بندی, برچونی و برچندی/ هرگز به شب این زنگی, ناید بدر از دوده  


2 comments:

  1. از نوشتن در این باب سخت هراسانم

    ReplyDelete
  2. yadame terme yek ke budam bem az zombieaye block 2 migoftiii .. bet goftam man hich vaght unjuri nemisham yadete ? hanuzam unjuri nashodam ... che kardi unja ba khodet pesar ?

    ReplyDelete