اگر
. . .
نشسته ام رو تشک ام. . .لحاف قرمزه گوله دور پام . . .پنجه هام یخ کرده . . . و سایر پنجه هام . . . و سایر پنجه هام . .
شاملو داره میگه: چندان که به شکوه در می اییم از سرمای پیرامون خویش
از ظلمت
از کمبود نوری گرمی بخش
چون همیشه بر می بندیم دریچه ی کلبه مان را
روحمان را
شاملو داره میگه: چندان که به شکوه در می اییم از سرمای پیرامون خویش
از ظلمت
از کمبود نوری گرمی بخش
چون همیشه بر می بندیم دریچه ی کلبه مان را
روحمان را
No comments:
Post a Comment