Saturday, March 6, 2010

کوکوک

می گویند  ادمها بعد از تاثیر الکل به دو دسته تقسیم شده اند: شاد و اندوهگین. شبی در بین یاران شفیق  در حال سرگرمی بحثی بود مبنی بر اینکه حال این حقیر در کدام دسته خواهد بود. خوب فکر می کنم که جوابش این است: ساکت و راضی

امشب در معیت اصغر و مرشد و دافو به کوکوک رفتیم. آرمان گرایی را دیدیم که بر روی میز به زیبایی می رقصید و تنی چند از نازک بدنان را به خود کشانده بود. جوانک هایی را دیدیم که دستی جان باده و دستی زلف و یار و به دست دیگر سیگارکی به دست داشتند. ملت بند خویششان را رها کرده بودند، شادک بودند و ارامک . . به هیجان می رقصیدند و به لذت می بوسیدند و به شیطنت مماس می گشتند.

دو ساعتی بودیم. چشمه ی هنری نیز عرض شد. از جمع که بیرون امدیم، تازه اول اوج بود.در مسیر کوتاه برفی برگشت به مرشد گفتم که برق چشمانش ذره ای در طول کل حضور کاسته نشد، ذره ای از هشیاری مان نرفت . . .

انچه به سر ما می آید از کسری ماده نیست، از کثرت خودریزی و خودسوزی است، از قرنیه های همیشه گشاده است. حکما تماممان نوعی از تیروئیدمان پرکاراست. این ماییم که هشیار می مانیم. دیگر حتی دنیا و شر و شورش در خیالمان نیست. کدام شراب تلخی باید باشد که تا یک دم از دست این تپش نا ایستای تخیل آگاهی بیاساییم. . . . چه چیز می تواند به این توهم " مفهومی" کمی جهت و یا کمی ایستایی بدهد . . .  لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست؟

No comments:

Post a Comment